به نظر میرسد که رسانههای جریان اصلی مجذوب استارتآپهایی شدهاند که در آن کمپانیهای تازه تاسیس و در حال توسعه و رشد شرکت دارند. موردی که آنها را از کسبوکار مرسوم متمایز میکند ظرفیت و توانایی آنها برای رسیدن به ایدههایی است که توجه سرمایهگذاران مالک و تمایل آنها را برای سرمایهگذاری و مشارکت در تجارت، به آن کسبوکار جلب میکند.
برخی از افراد SMB را بر مبنای داشتن تعداد کارمندان کمتر از ۲۰۰ نفر تعریف میکنند. SMB مخبب عبارت Small to Medium-sized Business به کمپانیهای غیر کلانی اشاره میکند بزرگتر از دفاتر کاری هستند و در کسبوکارهایی با اندازهی کوچک یا متوسط فعالیت دارند.
اداره مالیات استرالیا یا ATO (Australian Tax Office) از تعریف متفاوتی استفاده میکند و میگوید « SMBها سالانه درآمدی کمتر از ۲۰ میلیون دلار دارند. به عبارت دیگر یک استارتآپ میتواند یک SMB نیز باشد.»
در مرحلهی اول همهی کسبوکارها یک SMB به شمار میآیند. در مفهوم امروزی، استارتآپهای هشیار، دارای بودجهی کافی و آماده، شروع به فعالیت میکنند تا به بازارهای مشهور فشار وارد کنند و مدلهای مشهور تجاری را مختل کنند.
فیل اووِنس (Phil Owens) مدرس کسبوکار و کارشناس رفتارهای سازمانی The Bigger Game بیا میکند که « بازار و زمینهای که همهی کسبوکارها در آن فعالیت میکنند، در وضعیتی قرار دارد که پیوسته در حال تغییر و دگرگونی است. مشتریان، مصرفکنندگان و رقبا همیشه در حال رشد و پیشرفت هستند. برای اینکه از مسیر خارج نشوند ومناسب و مطابق نیازهای روز باشند (تنها با در نظر داتن مزایای رقابتی) سازمانها نیاز دارند تا گرایش ذهنی و فکری استارتآپی داشته باشند و به آن زمان اختصاص بدهند و تلاش کنند که فراتر از کسبوکار عادی خود فعالیت داشته باشند تا در طولانی مدت موفق باشند.»
و احتمالا این تفاوت کلیدی و مهم میان استارتآپها و SMBها است. استارتآپها باریحهی مخاطره پذیر و ریسک کننده و همچنین هشیاری خود شناخته میشوند. آنها آمادهاند تا برای ایدههای جدید تلاش کنند و میپدیرند که برخی از این ایدهها ممکن است نتیجهی مطلوب نداشته باشند، در حالی که SMBها محتاط و محافظهکار هستند و تمایل کمتری دارند که به موارد جدید بپردازند یا به سمت موقعیتهای جدید حرکت کنند.
اوونس میگوید: هر کسبوکاری نیاز دارد که استراتژی خود را بر روی سه افق فکری زمان حال حاضر، زمان کوتاه مدت و زمان بلند مدت توسعه بدهد و میان سرمایهگذاریها و تلاشهای خود تعادل و توازن بر قرار کند تا یک عملکرد تحملپذیری را هدایت و جهتدهی کند. بخش حیاتی و مهم این درخواستهای فعالیتها و گرایشهای فکری استارتآپها این است که آنها را رهبری کنید و برای توسعهی آنها به سمت مراکز پر منفعت آینده، روشها و راهکارهایی را بیابید.
زمانی که یک کسبوکار جدید شروع به فعالیت میکند، موسس و پایهگذار آن عموما کوشا، خوشبین و آماده است تا ابتکارات جدیدی را برای شروع کارها امتحان کند. اما همان طور که استراتژیهای موفق صورت میگیرند، ممکن است فریب کارکردهای پیش روی خود را بخورید و خطرات ایدههای جدید را در نظر نگیرید.
اوونس میگوید: بسیاری از سازمانها فرهنگها و عادتهایی را توسعه میدهند که آنها را در وضعیت فعلی خود نگه دارد. هشیاری، اعمال منابع مناسب و دعوت به پذیرش ریسکها و خطرات یک کسبوکار را قادر به نوآوری و عملکرد پیوسته میسازد. این امر دلیلی بر این مسئله است که چرا بسیاری از کسبوکارها نیاز داند که در میان پرورش خود روحیهی استارتآپ را زنده نگه دارند و آماده باشند که بر روی آن اقداماتی را به انجام برسانند.
نوشته استارتآپها در مقابل SMBها اولین بار در داده پردازان راستین. پدیدار شد.