به زبان ساده میتوان پارادایم (Paradigm) را یک مفهوم و چهارچوب ذهنی دانست که افراد رفتار و عادات خود را از آن الگوبرداری کرده و طبق آن عمل میکنند، پارادایمها معمولا طی یک اتفاق منطقی رخ میدهند و سپس از راههای مختلف به قدری در جامعه تکرار میشوند که در نهایت به یک چهارچوب بدیهی تبدیل میشوند، از همین رو معمولا تعداد زیادی از پارادایمها ناکارآمد بوده و تنها باعث ندیدن فرصتهای جدید میشوند، در ادامه با همیار آی تی همراه باشید تا بیشتر با پارادایم آشنا شده و با ذکر چند مثال ساده مفهوم آن را برای شما شرح دهیم.
همانطور که گفتیم پارادایمها الگوهای ذهنی هستند، بنابراین میتوانند درست یا نادرست باشند، این موضوع را با یک داستان قدیمی برای شما شرح میدهیم:
گروهی از محققان ۵ میمون را درون قفسی نگهداری میکردند، درون این قفس نردبانی وجود داشت که بالای آن مقداری موز قرار گرفته بود، هربار که میمونی برای برداشتن موزها به بالای نردبان میرفت محققان میمونهای دیگر را با آب سرد خیس میکردند، پس از مدتی میمونها، هر میمونی را که بالای نردبان میرفت کتک میزدند و شرایط به گونهای شده بود که دیگر هیچ میمونی جرئت بالا رفتن از نردبان را نداشت، هرچند که همهی میمونها به شدت به موز علاقهمند بودند ولی از ترس کتک خوردن به هیچ وجه از نربان بالا نمیرفتند.
پس از آن دانشمندان تصمیم گرفتند، یکی از میمونها را با میمون جدیدی جایگزین کنند، اولین کاری که این میمون انجام میداد این بود که به بالای نردبان میرفت تا موزها را بردارد، اما به محض انجام این کار توسط سایر میمونها تنبیه میشد، بدون اینکه دلیل اینکار را بداند، اما در هر حال پس از مدتی یاد گرفته بود که نباید بالای نردبان برود وگرنه توسط سایر میمونها کتک میخورد.
به مرور تمام ۵ میمون با میمونهای جدیدی جایگزین شدند و این اتفاق برای همهی آنها تکرار شد، هر میمونی که از نردبان بالا میرفت توسط سایر میمونها تنبیه میشد در حالی که اصلا دلیل این اتفاق را نمیدانست.
حال آنچه که باقیمانده بود ۵ میمون جدید در قفس بودند که هیچکدامشان دوش آب سرد را تجربه نکرده بودند ولی همچنان هر میمونی که بالای نردبان میرفت را کتک میزدند، هرچند که دلیل این کار را نمیدانستند، بدین ترتیب هیچ میمونی جرئت بالا رفتن از نردبان را نداشت…
شاید اگر این حیوانات قادر به صحبت کردن بودند و دلیل این رفتار را از آنها میپرسیدیم پاسخ میدادند: من نمیدانم، همه همین کار را میکنند، من هم انجام میدهم!
جملهای که متاسفانه این روزها خیلی آشنا به نظر میرسد…
همانطور که احتمالا شما هم متوجه شدهاید شرایطی که در داستان بالا برای میمونها پیش آمده بوده همان پارادایم است، یک چهارچوب فکری که به یک عادت تبدیل شده، یک عادت اشتباه و بدون علت مشخص، ضمن اینکه معمولا کسی جزئت تغییر در آن فضا را ندارد، چراکه به شدت توسط سایرین مورد سرزنش قرار میگیرد.
حال که تا حدودی با مفهوم پارادایم آشنا شدیم، بیایید کمی دقیقتر به تعریف این موضوع بپردازیم.
پارادایم چیست؟
در حقیقت مجموعهای از نظرات و فرضیهها که روی دیدگاه و نگرش ما بر زندگی تاثیر میگذارد و تبدیل به یک چهارچوب فکری میشود پارادایم نام دارد.
به نقل از ویکیپدیا الگوواره یا پارادایم، سرمشق و الگوی مسلط و چهارچوب فکری و فرهنگی است که مجموعهای از الگوها و نظریهها را برای یک گروه یا یک جامعه شکل دادهاند. هر گروه یا جامعه، «واقعیات» پیرامون خود را در چارچوب الگووارهای که به آن عادت کرده تحلیل و توصیف میکند. پارادایمهایی که از زمانهای قدیم موجود بودهاند از طریق آموزش محیط به افراد، برای فرد به صورت چارچوبهایی «بدیهی» در میآیند.
پس تا به اینجا میدانیم پارادایمهای ذهنی “معمولا” مناسب نیستند و در اکثر مواقع مانع تغییر در جوامع و به تبع آن مانع پیشرفت کسب و کارها میشوند.
تغییر فضای پارادایم (Paradigm Shift) چیست؟
این واژه برای نخستین بار در سال ۱۹۶۲ توسط “توماس کوهن” به کار گرفته شد، تغییر پارادایم در حقیقت یک فرایند روانشناختی است که با تغییر تدریجی الگوها در نهایت به تغییر در روش اجرای پروژهها میانجامد.
تغییر پارادایم معمولا با مقاومت افراد روبهرو میشود، چراکه به نوعی ساختار قالب ذهن آنهاست و تغییر آن تا حدودی غیر منطقی به نظر میرسد.
به عنوان مثال زمانی که شرکت آمازون (Amazon) ادعا کرد قصد دارد تبدیل به بزرگترین کتابفروشی آنلاین دنیا شود به شدت توسط رقبای سنتی خود مورد سرزنش و حتی تمسخر قرار گرفت، چرا که این پارادایم در ذهن تمام افراد شکل گرفته بود که فروش کتاب تنها به شکل سنتی امکان پذیر است و از نظر آنها فروش آنلاین امری توجیهناپذیر بود، اما بنیانگذار آمازون با تغییر این پارادایم به کلی سرنوشت آن کسب و کارهای سنتی را تغییر داد.
چگونه پارادایمها را تغییر دهیم؟
اصولا تمام افرادی که نوآوری تازهای برای دنیا خلق کردهاند افراد شجاعی بودهاند که با تمام سختیهای پیش رو پارادایمهای دنیای اطراف خود را تغییر دادند، اگر شما نیز میخواهید تاثیر مثبتی در دنیای اطراف خود بگذارید، اگر بنیانگذار کسب و کاری هستید یا احساس میکنید ایدههای جدیدی دارید کافیست دیدگاهتان را به جهان اطراف تغییر داده و به عبارتی خلاف جهت آب شنا کنید!
مطمئنا در ابتدای راه به شدت توسط اطرافیان سرزنش خواهید شد اما اگر به خوبی ایدهی خود را پرورش دهید و در راستای رسیدن به آن تلاش کنید حتما به آن دست خواهید یافت و شما نیز به یکی از افرادی تبدیل خواهید شد که قوانین دنیای اطراف خود را با تفکرهای جدیدشان تغییر دادند.
مطمئنا تا بهاینجای مقاله متوجه شدهاید که پارادایمها معمولا مبنای علمی قابلقبولی در زمان حال ندارند، بنابراین نباید آنها را با نظریه (تئوری) اشتباه بگیریم.
تفاوت پارادایم و نظریه (تئوری) چیست؟
همانطور که گفتیم، پارادایمها معمولا ناشی از طرز تفکرات اشتباه و بیپایه بهوجود میآیند، اما نظریه با تحقیق و آزمایش بهدست آمده و حاصل بررسی علمی مفاهیم بوده و همواره (تا زمانی که نقض نشود) مورد پذیرش همگان است، درحالی که پارادایم باوجود مورد پذیرش قرار گرفتن توسط اجتماع قالب مردم، پایه و اساس درستی نداشته و برخلاف نظریهها، اثباتپذیر نیست.
مدیریت، علم و هنر تغییر پارادایم!
بهطور کلی تعاریف گوناگونی برای مدیریت مطرح شده است، اما یکی از جذابترین مفاهیمی که در این خصوص منتشر شده، عبارت است از: فرایند انجام امور بهوسیلهی دیگران، در حقیقت میتوان مدیریت را مانند هنری دانست که در آن، شخص بتواند به خوبی با سایرین ارتباط برقرار کرده و آنها را مجاب کند تا در قالب گروه یا فرد فعالیتهای مد نظر او را انجام دهند، اما مدیریت چه ارتباطی با مفهوم پارادایم دارد؟
معمولا در بسیاری سازمانها و کسب و کارهای امروزی (به خصوص در کشور ما) تفکرات سیستمی قدیمی حکمفرماست، برای تبدیل شدن کسبوکارهای سنتی به کسبوکارهای نوین و امروزی در اولین مرحله باید به آرامی نسبت به تغییر پارادایمها اقدام کرده و سپس ایدههای خود را عملی کنید چراکه ما انسانها ذاتا نسبت به تغییر واکنش مثبتی نشان نمیدهیم، به همین دلیل تغییر در چهارچوبهای ذهنی باید به آرامی صورت بگیرد.
آیا شما نیز تا به حال تجربهی تغییر پارادایمهای اطراف خود را داشتهاید؟ آن را با ما و سایر کاربران همیار آی تی درمیان بگذارید.